حماسه ی 9 دی:حقیقتی بر گونه ی حماسه ها

سال ها می آیند، زمان ها می گذرند ومکان ها فرو می شکنند اما حقایق باقی است... 

قلب پدر ومادر بزرگ :

پدر ومادر بزرگم بعلت پیری فراموشی ذهنی دارند ولی نمی دانم چرا 9دی را فراموش نکرده اند! آری حافظه ی قلب پاکشان هنوز پا برجاست. شاید به خاطر این است که تپش قلبشان با نبض انقلاب گره خورده است...

انشاء امروز : 9دی بهتر است یا 22بهمن ؟!!

هیچ وقت یادم نمی رود همیشه زنگ آخر انشاء داشتیم وخسته،ولی آن روز فرق می کرد! معلممان گفت: بچه ها 9دی بهتر است یا 22 بهمن؟! همه بچه ها یک چیز گفتند: آقا اجازه" (برخی می خواستند 22بهمنمان را بگیرند ولی ما در 9دی نگذاشتیم..) انشاء همه یک جمله شد:  [بهترین 22بهمنمان را با بهترین 9دی گرامی داشتیم...]

مادر تو هنوز هم ایستاده ای...!!

در انتهای راهپیمایی خسته بودم واز اینکه با کفش اسپورت ولباس گرم کلی برای انقلاب راهپیمایی کرده بودم خوشحال بودم وکمی هم مغرور، خواستم سرم را با این حس بالا بیاورم که ناگهان چشمم افتاد به پیر زنی که در مقابلم بود چهره اش را ندیدم چون از شدت پیری کاملا خم شده بود صدای نفس زدنش را می شنیدم معلوم بود از ابتدا تا انتهای راهپیمایی را آمده بودشاید هم جلوتر از من وکفشهایم! کفشهایش را نگاه کردم کفش پلاستیکی وصله دار ولی هنوز هم روی عصای چوبی اش ایستاده بود...

آری مادر تو برای خدا آمده ای....بغض گلویم ترکید...